ریشه ام فریاد می زند : سرزمین من مجروح است

نفیر شکستن یکی شاخه

چنان ضجه باران

یا زنگ کلیسایی متروک

و یا قلبی

پاره پاره است .

نفیر شکستن یکی شاخه

چنان فریاد پاییزی است

شکسته در سکوت برگی

در خاطره ای خوش

از رطوبتی .

شاخه کوچک فندق

ترانه ای است در خود آگاه تنم

در خودآگاهی که در آن

ریشه ام فریاد می زند :

سرزمین من مجروح است .


 پابلو نرودا – ابدیت یک بوسه – دفتر اول


نظرات 2 + ارسال نظر
محمد جمعه 6 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:47 ب.ظ http://www.torkaman.blogsky.com

سلام دوست عزیز وبلاگ پر محتوا و عالی داری یه سری هم به ما بزن و به پای رفاقت هم نظر بده هم روی تبلیغات کلیک کن.یا علی

www.torkaman.blogsky.com

همزبون شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:34 ب.ظ http://www.sportboy.blogsky.com

سلام سلام بهار خوبیییییییییییی؟
چه بی خبر ؟
من گاه گاهی سر میزدم و میدیدم که...
ام الان که اومدم خیلی خیلی خوشحال شدم.بازم میام

فعلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد