دوری

هنوز ترکت نکرده

در من می‌آیی، بلورین،
لرزان،
یا ناراحت، از زخمی که بر توزده‌ام
یا سرشار از عشقی که به تو دارم،
چون زمانی که چشم می‌بندی بر
هدیه‌ی زندگی که بی‌درنگ به تو بخشیده ام.

عشق من،
ما همدیگر را تشنه یافتیم
و سرکشیدیم هر آن‌چه که آب بود و خون،
ما همدیگر را گرسنه یافتیم
و یکدیگر را به دندان کشیدیم،
آن‌گونه که آتش می‌کند
و زخم بر تن‌مان می‌گذارد.

اما در انتظار من بمان،
شیرینی خود را برایم نگهدار.
من نیز به تو
گل سرخی خواهم داد.



پابلو نرودا، هوا را از من بگیر خنده‌ات را نه!، ترجمه‌ی احمد پوری، نشر چشمه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد