دوستت دارم که...
چنین
دیوانهوار و نجوا کنان
شباهنگام به سوی تو آمدم
- که دوستت دارم -
و تا فراموشم نتوانی کرد
روانت را با خود بردم
با من است
روان تو
هم اکنون
برای من است
به تمامی
در خوشیها
و
ناخوشیها
و
هیچ فرشتهای
نخواهد توانست
تو را از
عشق سرکش و سوزان من
رهایی بخشد
دوستت دارم که... شعری از هرمان هسه (آلمانی)
Weil ich dich liebe
Weil ich dich liebe, bin ich des Nachts
So wild und flüsternd zu dir gekommen,
Und dass du mich nimmer vergessen kannst,
Hab ich deine Seele mitgenommen.
Sie ist nun bei mir und gehört mir ganz
Im Guten und auch im Bösen;
Von meiner wilden, brennenden Liebe
Kann dich kein Engel erlösen.
Von Hermann Hesse
شعر قشنگی بود
خوشمان آمد!!!:دی
سلام، خوبی؟
ببخشید که یه مدت نبودم، البته بودم و هر روز میومدم اما انقدر حجم وبلاگت بالاست که وبت بالا نمی اومد، میشه تعداد پست ها رو کم کنی تا وبت سریع بالا بیاد، آخه من دایل آپم. باور کن الان یه ربع صبر کردم تا بالاخره وبت بالا اومد.
فعلا.