دیوان آهن ها و احساس

بگذار عشق ِ تو


در شعر ِ تو بگرید…


بگذار درد ِ من


در شعر ِ من بخندد …


بگذار سُرخ خواهر ِ هم‌زاد ِ زخم‌ها و لبان باد !


زیرا لبان ِ سُرخ، سرانجام


پوسیده خواهد آمد چون زخم‌های ِ سُرخ


وین زخم‌های سُرخ، سرانجام


افسرده خواهد آمد چونان لبان ِ سُرخ;


وندر لجاج ِ ظلمت ِ این تابوت


تابد به‌ناگزیر درخشان و تاب‌ناک


چشمان ِ زنده‌یی


چون زُهره‌ئی به تارک ِ تاریک ِ گرگ و میش


چون گرم‌ْساز امیدی در نغمه‌های من!



شاملو

نظرات 1 + ارسال نظر
سیامک سالکی شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:18 ب.ظ http://tighoabrisham.blogsky.com

مگه زوره به خدا هیشکی به تاریکی شب تن نمیده،
موش کورم که میگن دشمن نوره به تیغ تاریکی گردن نمیده...
(شاملو)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد